ساعت ویکتوریا

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
در حياط خانه ما باران ميبارد
آهنگ رحمت ، نواي دلپذيريست
هوا تاريک است
از پشت پنجره صداي چك چك باران به گوش ميرسد
آخر ، در حياط خانه ما باران ميبارد!
دلم ابريست
ابرهاي سنگين و سياه
که نويد باراني طوفاني را ميدهد
در حياط خانه ما باران ميبارد!
مينشينم کنج خانه
چه گرم و نرم است!
و به صداي باران گوش ميدهم
با خود زمزمه ميکنم
" چترها را بايد بست
زير باران بايد رفت "
فاصله من تا باران فقط به اندازه گشودن يک در است
کاش باور داشتم !
در حيات باران ميبارد!
با بلندتر شدن صداي باران
چراغ هاي خانه خاموش ميشود
برق رفت!
سکوت همه جا را فرا گرفت
مضطرب شدم
خداي من چگونه راه را از چاه تشخيص دهم؟!!
يک لحظه صداي باران توجه من را جلب کرد
خداي من
نواي رحمت و پاکيت چقدر رساتر به گوش ميرسد!
صداي باران را راحتتر ميشنوم
درست است همه جا تاريک است
و شايد به گمان اوليه
تشخيص راه از چاه دشوار است
ليکن ، اگر خوب گوش کني صداي باران رساتر به گوش ميرسد
در حيات ، باران با صدايي رساتر مي بارد!
فقط کافيست
باور کنيم
در بگشائيم و به زير باران برويم .
همين !

سلام

خانم الهام تفرشي اينقدر از کاراتون برامون خوندن که گفتيم حضورن خدمت برسيم و از خوندنش لذت ببريم

مانا باشيد

و همينطور تبريک براي بي خبري تون

+ 13 

[گل] سلام
اين مطلب رو تقديم ميکنم به تمام کساني که هنوز آسمان کلبه اي در چشمانشان دارد و عطر گل سرخ از کلامشان جاريست . [گل]
منتظر شما همچون گلي خواهم روئيد .[گل][لبخند]


سلام استاد

تبريك مي گم قطعن شايسته ي ورود به جشنواره بوديد ....

فرصتي دست داد به ماهم سر بزنيد ...

ظاهرا کتاب پر برکتي بوده.

مبارکه انشالله.

+ تي 

تبريك ميگم.