• وبلاگ : شعرهاي احسان پرسا
  • يادداشت : بهانه..
  • نظرات : 0 خصوصي ، 59 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3   4      >
     
    کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود
    ...من هم با سه غزل به روز مي شوم!
    منتظر حضورت هستم
    اميرحسين نيکزاد
    سلام...چه خبر احسان خوان...خبراي خوب شنيديم...مباركه...با يك غزل به روزم و مشتاق ديدار...

    اين بار که به ديدنم آمدي
    اي مهربان
    ........
    حتما بياکه
    مي انتظارمت!

    http://entezar00.persianblog.ir

    به نام پير خرابات و حق صحبت او

    سلام

    خسته نباشيد

    زيبا بود مثل هميشه

    من يك وبلاگ دارم كه مي خوام اگر خدا بخواد كار طرح رو دنبال كنم

    نظر استادانه ي شما برام خيلي مهمه

    اگر اشكالي نداشته باشه وبلاگتون رو لينك مي كنم

    موفق باشيد

    مرسي زيبا بود
    + ليلا ابراهيمي 
    سلام كه پروووو.

    اگر کسي را دوست داري ، به او بگو

    زيرا قلبها معمولاً با کلماتي که ناگفته مي‌مانند ، مي‌شکنند
    ...

    سلام . وبلاگ جالبي داري . اتفاقي اومدم اما خيلي خوشم اومد . خوشحال ميشم به منم سر بزني ...
    منتظر حضور سبزت هستم ...

    سلام. واقعا شعراتون زيباست. ولي كاش به هواي قهر اشتي باشه.

    پهناي کوچه کمتر از دلبستگي ها بود

    ----

    سلام دوست خوبم
    برکه مهتاب با غزلي به روز شد

    مشتاقانه منتظر نقد و نظر ارزشمندتان هستم
    شاد و در پناه حق بمانيد

    + آدمك 
    اووووووووووووووووووووووووه... تو هم كه شونصد ساله ننوشتي عزيز... خيلي مخلصيم...

    سلام

    خوبي؟ داشتيم ؟! خونه تكوني ميكني و خبر نميكني !!!

    قالب جديد مبارك

    اين قالب خيلي زيباتر از قالبهاي قبلي هستش .

    سلام

    تو هنوز در کعبه اي...

    به روزم و منتظر نقد شما

    به بهانه اي بروزم مقدمت مبارک است

    که برد به نزد شاهان زمن گدا پيامي

    که به کوي مي فروشان دوهزار جم به جامي

    شده ام خراب و بدنام و هنوز اميدوارم

    که به همت عزيزان برسم به نيک نامي

    تو که کيميافروشي نظر به قلب ما کن

    که بضاعتي نداريم و فکنده ايم دامي

    عجب از وفاي جانان که عنايتي نفرمود

    نه به نامه پيامي ، نه به خامه سلامي!

    اگر اين شراب خام است اگر آن حريف پخته

    به هزار بار بهتـــر ز هـــزار پختــه خــامي

    ز رهم ميفکن اي شيخ ! به دانه هاي تسبيح

    که چو مرغ ، زيرک افتد ، نفتد به هيچ دامي

    سر خدمت تو دارم ، بخرم به لطف و مفروش

    که چو بنده کمتر افتد به مبارکي غلامي

    به کجا برم شکايت به که گويم اين حکايت

    که لبت حيات ما بود و نداشتي دوامي

    بگشاي تير مژگان و بريز خون حافظ

    که چنان کشنده اي را نکند کس انتقامي
    " هادي فردوسي " داره توي گوش ماهي‌ها رباعي مي‌خونه. شما هم به جمع ماهي‌ها دعوتين.....
    به روزم.
    سلام بيا براي قطار دست تکان بده داره ميره ها
       1   2   3   4      >