سلام
از کجا مياري اين نازک خيالي را
زيبا زيبا
سلام و ادب
با طرحوارههايي در نانوايي به روزم. حوصلهاي بود تشريف بياوريد.
سلام با مطلبي با عنوان پنجره ي صحيفه بروزم منتظر
من عشق را در گلبرگهاي كوچك گل ديده بودم
من عشق را از خاك باران خورده بوييده بودم
از طعم سيب چشيده بودم
...
من عشق را در كوچه پس كوچه هاي خلوت نيافتم
من عشق را از دست كسي جستجو نكردم
من عشق را ..
من عشق را انتظار كشيدم
و آن زمان كه تو روبرويم نشستي
و به آرامي قلبم را گشودي
عشق را در چشمان مواج تو يافتم.
من عشق را از چشمان مهربان تو رهنما شدم.
و قدم زدم
با تو
تا آخر جهان
تا جايي كه هيچ خياباني را دست خالي رد نكردم
تا جايي كه عشق را با تمام وجود حس كردم
و آن جا آغاز بود
آغازي بي پايان.
سلام با دو تا مطلب ؛ مهمان ناخوانده و مسافر به روزم و منتظر نقد سازنده تون!
خوش به حال اون دختره كه بر مصرع شعر همچين روح لطيفي تاب مي خوره...
هرچند طبع شما خيلي با سياهي سياست فاصله داره اما ممنون مي شم گاهي چند تا--طرح سياسي-- هم براي ما بگيد تا وبلاگ ما هم از اين تاب خوردن ها بي نصيب نمونه....
يا حق
دل خودم خيلي بيشتر تر گرفته!!!!!
دلم گرفته تر از بي قراري هاست...
شروع گشته شب تاريك تنهايي....
به ساعت من تو تمام قرار ها را نيامده اي...
کدام نصف النهار را از قلم انداخته ام؟
قرار روزهاي بي قراريم!
کجاي آسمان ببينمت؟ من از جستجوي زمين خسته ام...
زرد است که لبريز حقايق شده است
تلخ است که با درد موافق شده است
شاعر نشدي وگر نه مي فهميدي
پاييز بهاريست که عاشق شده است .
سلام!
تاب تا اباسي شو كي ميگه..؟!
زيبا بود.
موفق باشي و مظفر.
سلام.
داشتم فكر مي كردم
خدايي كه بلوط هاي سال پيش رو هنوز روي كاجهاي پير نگه داشته
خدايي كه گلبرگ هاي اين گل خشكيده ي روي ميز رو روي شاخه نگه داشته
چطور ممكن تويي كه از گل براش عزيزتري رو بندازه؟
نه!
خدا با مرام تر از اين حرفهاست!