من عشق را در گلبرگهاي كوچك گل ديده بودم
من عشق را از خاك باران خورده بوييده بودم
از طعم سيب چشيده بودم
...
من عشق را در كوچه پس كوچه هاي خلوت نيافتم
من عشق را از دست كسي جستجو نكردم
من عشق را ..
من عشق را انتظار كشيدم
و آن زمان كه تو روبرويم نشستي
و به آرامي قلبم را گشودي
عشق را در چشمان مواج تو يافتم.
من عشق را از چشمان مهربان تو رهنما شدم.
و قدم زدم
با تو
تا آخر جهان
تا جايي كه هيچ خياباني را دست خالي رد نكردم
تا جايي كه عشق را با تمام وجود حس كردم
و آن جا آغاز بود
آغازي بي پايان.