با نظر ميرزا به طور صد در صد موافق ام... خوشنويسي دل نشين نيست چندان...
بگذريم..
چيزي ساده انگارانه در نوشته ها و شعرهات موج مي زند. ساده هايي كه بيش از اندازه تكراري و حوصله بر شده اند... تم كاري ات آن قدر رنگ سكون دارد كه ديگر به تپش ام نمي اندازد... راستش را بگوي ام حوصله ام سر مي رود از نوشته هات گاهي. به انديشه ات به گمان ام نقدي جدي وارد است... نمونه آدم شده فرشته يعني چه؟ در مفاهيم اصلي دچار تزلزلي... تو آدم را با فرشته قياس مي كني؟ البته اين حس شايد به خاطر تشبيه تو باشد كه استفاده كرده اي اما تو ديگر چرا؟ حالا ازين هم كه بگذريم... عظش بي قراري تو را نمي بينم اين جا لاي اين خط ها... كاش شيدايي وازه هاي آن روزهاي ات بيشتر باشند اين روزها كه در سرزمين جسم و جام معشوق گام مي زني سر به هواي روزي روزگاري پيروزي....
سلام
من به جاي خوشنويسي ، نستعليق رو پيشنهاد مي كنم .
ضمنن!!!!! فيلم اختتاميه چي شد؟؟؟؟؟؟؟
خوشحالم كه با تو هستم!!
تو چقدر خوش خطي!...
بنام خدا
زيبا بود .
التماس دعا