• وبلاگ : شعرهاي احسان پرسا
  • يادداشت : بر شانه ي چپ ..
  • نظرات : 2 خصوصي ، 13 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + كرگدن 
    غزل خيلي قشنگ بود ... مثل دلت ... تبريك زياد ...
    آنقدر خوبي كه
    گاهي حتي فرشته ها هم گناهان مرا نمي بينند...

    خوبي تو...

    فرشته هايت...

    .

    گناهانم!

    + محمد زند 

    سال ديگه

    سيزده بدر

    بچه بغل

    خونه شوهر

    دوست عزيز،
    «مجمع وبلاگنويسان مسلمان» قصد دارد پنجشنبه 7 شهريور 1387 در سالن شهيد آويني فرهنگسراي رسانه (واقع در ميدان وليعصر، جنب سازمان انتقال خون)، از ساعات 5 الي 7، اولين مجمع عمومي و انتخابات شوراي مرکزي خود را برگزار کند.
    در اين مراسم، هيئت مؤسس گزارشي از روند برنامه‌ها و فرآيند ثبت مجمع ارائه خواهد کرد. سپس کانديداهاي عضويت در شوراي مرکزي به ارائه‌ي برنامه‌ها و اهداف خود خواهند پرداخت. اعضاي شوراي مرکزي از ميان کانديداهايي که اعلام آمادگي کرده‌اند و نام‌شان در سايت مجمع موجود است، با راي مستقيم اعضا انتخاب مي‌شوند.
    مطابق اساسنامه تنها کساني حق شرکت در رأي‌گيري را دارند که فرم عضويت را پرکرده باشند و شرايط عمومي مندرج در اساسنامه را نيز دارا باشند. همچنين کساني که علاقه‌مند به عضويت هستند، مي‌توانند با حضور در فرهنگسرا فرم پر کرده و به عضويت مجمع وبلاگ‌نويسان مسلمان درآيند.
    دوست عزيز!
    از شما هم دعوت مي‌شود تا در اين مراسم حاضر شويد. و اگر هيچ حسني هم که نباشد، اين مراسم محفلي خواهد بود براي ديدار دوباره و آشنايي با ديگر دوستان وبلاگنويستان؛
    www.MuslimBloggers.ir
    سلام!
    هنوز نتونستم هضمش كنم!
    شايد!
    موفق باشيد.عاقبتتون به خير.يازهرا
    يک نفر پشت چشمانش شبنم يخ بسته مي فروشد

    يک نفر پشت چشمانش هنوز

    به ياد چتر ها تگرگ و باران مي بارد

    يک نفر اينجا

    قايق هاي کاغذي کودکيش را

    بين آب و ماهي ها ، تقسيم مي کند

    يک نفر سالهاست

    تنهايي هايش را از ياد برده است !
    يادها آتشي و

    فريادها خواهشي

    بر نمي انگيزند

    ديروز چقدر دور

    فردا چقدر دير است
    خون دل با جوهر

    چرا بنفش نمي نويسد

    خودکار آبي من؟…
    جستجوي بي فايده است

    فکر مي کنم

    سر حرفي که بايد به تو مي گفتم اش

    بلايي آمده…

    بعد يک سال بغض...
    با «اگر شبي از شب هاي زمستان مسافري...» به روزم
    .
    .
    به ياد «مرد بي وطن»
    به ياد دوست و استاد سفر کرده:
    ........................................ «دکتر سيد مهدي موسوي»
    .
    .
    داستان خرس هاي پاندا به روايت يك ساكسيفونيست که دوست دختري در فرانکفورت داشت
    با چندين شعر جديد که قبلا نخوانده ايد
    آه پدر،پدر، مادر تو را در گنجه آويزان كرده...
    با حرفهايي صريح و بي پرده درباره جشنواره هاي «ميبد» و «تبريز»
    .
    .
    صندلي كنار پنجره بگذاريم و بنشينيم و ...
    با خبر چاپ:
    ...................سومين شماره نشريه همين فردا بود
    با لينک هايي از جشنواره هاي مختلف
    با لينک شعرها و داستانهايي توپ از بچه هاي غزل پست مدرن و کارگاه
    اعترافات يك سارق مادرزاد...
    .
    .
    و با 27 لينک
    فقط 27 لينک
    تقديم به:....
    با يک سال نه! با 22 سال بغض به روزم.

    سلام خوبي ؟‏ واقعاً قشنگ مثل همه كارهات خدارو شكر كه تو همچنان داري به نوشتن ادامه ميدي موفق باشي...

    فرشته هايم

    تا هميشه تو را مي نويسند

    تو

    بزرگترين گناهم بودي!