سلام...
ببخش برادر كه خيلي وقته سر نزدم... گرفتاري و درس و كار و... خودت كه مي دوني...
ان شاء الله از اين به بعد بيشتر ميام...
در مورد شعر هم بگم يه خورده تمش تکراريههم از قديمترها داريم آن دو بيت مشهور را که مي گويد:
روزه من کردم و افطارم از آن لعل لب استآري افطار ِ رطب در رمضان مستحب است
روز ماه رمضان زلف ميفشان که فقيهبخورد روزه ي خود را به خيالش که شب است
هم از جديدي ها و رفقاي خودمان مثل سيامک در آن غزل مشهورش (عقدنامه) که البته من هيچ نمي فهمم اين بيت «اين بار من به بوسه ات افطار مي کنم» چه ربطي به زنجيره طولي ابيات ديگه داره