اتفاقا خيلي براي خودم جالب بود كه اين قدر آدم شده بودي.. شكل جرف زدن ات بسيار عجيب و احمقانه به نظرم رسيد... اولش گفتم شايد اشتباه گرفتم... اما خب صداي خودت همون بود... در كل خيلي ضد حال بود اون جوري حرف زدن ات... شب هاي پيروزي اما خوب اومدي... هنوز طعمش تو دهنمه... وايي.... خلاصه درسته كه الان 10 هزار كيلومتر اون طرف ترم.. اما هنوز هم نزديك هستم به خراب آباد دل خراب ات... من زياد مي خونم ات... گاهي لج ام مي گيره و فش مي دم بهت... اون هم از نوع مردونه ي بدش.. و گاهي هم نه! يه كارايي مي كني كه آدم خوشش مي آد... عراقي ها كلا همين طورين.. توشون وحشي و خراب پيدا مي شه...