وبلاگ :
شعرهاي احسان پرسا
يادداشت :
ساحل نشين اشك ..
نظرات :
12
خصوصي ،
40
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
پيچك شوق
سلام لينک تون اضافه مي کنم. بروزم و منتظر حضورت
((مثل روز روشن بود
کسي در آب
سنگ ٍ کدورت مي ريخت
حقيقت سوار هر موج
مي آمد سمت ٍ من و تو
مي رفت تا دل ٍ گرداب
مي رفت تا لب ٍ ترديد
ما کنار زمزم ٍ حقيقت بوديم
لب رود تکامل
لب حوض تجلي
تو لب ٍ تالاب ٍ حقيقت
من لب ٍ گرداب ترديد
باد مي وزيد - و رطوبت مي نشست
روي گونهء ترديد
و لب پنجره ء نگاه ٍ من ، مرطوب شد !!!
بياد آر - اگر توانستي ! فصل ترديد حقيقت را !!!))