دکون عشق بسته شده ، تا اطلاع ثانوي دل از بهار خسته شده ، تا اطلاع ثانوي
حنجره اي که دادميزد (خداي ما بزرگتره) فريادش آهسته شده ، تا اطلاع ثانوي
هيچکي دل خوش نداره ، تا اطلاع ثانوي ازآسمون غم ميباره ،تا اطلاع ثانوي
حتي کبوترا ديگه حال پريدن ندارن اينجا آدم کم مياره ،تا اطلاع ثانوي
خود خدا زندونيه، تا اطلاع ثانوي به صرف غم ، مهمونيه ، تا اطلاع ثانوي
واسه مترسک تو باغ خداي مهربونمون دشمن سخت خونيه ،تا اطلاع ثانوي
هواي عاشقي پسه ، تا اطلاع ثانوي کوچه پر از خار و خسه ،تا اطلاع ثانوي
اما همه خوب ميدونيم مترسک ميون باغ ترسيده از بس بيکسه ، تا اطلاع ثانوي
سلام.يه زحمتي براتون داشتم.اگه ميشه غزل راي منو پس بده رو يه جوري بهم برسونيد.خيلي دوست دارم بخونمش.ممنون ميشم اگه اين لطف رو بكنين.