و کاکتوس پشت پنجره / هنوز
به آسمان خيره مانده است
خيلي زيبا بود...
اما اگر واقعاسالک عشق باشي با کفش بند بازم مي توني به هدفت برسي...
بهم سر بزن...
بند كفشتو ببند،
همسايه تو دزد نكن!
خوبي رفيق ؟ تازه چه خبر؟
سلام
زيباست...
بادوغزل به روزم
(حکايتي از يک قهرمان جهاني تنيس)
آرتور اش"Arthur Ashe" قهرمان افسانه اي تنيس ويمبلدون به خاطر خون آلوده اي که در جريان يک عمل جراحي در سال 1983 دريافت کرد، به بيماري ايدز مبتلا شد و در بستر مرگ افتاد. او از سراسر دنيا نامههايي ازطرفدارانش دريافت کرد.
يکي از طرفدارانش نوشته بود :
چرا خدا تو را براي اين بيماري انتخاب کرد؟
او در جواب گفت: در دنيا، 50 ميليون کودک بازي تنيس را آغاز مي کنند. 5 ميليون نفر ياد مي گيرند که چگونه تنيس بازي کنند.500 هزار نفر تنيس را در سطح حرفه اي ياد ميگيرند.50 هزار نفر پا به مسابقات مي گذارند. 5 هزار نفر سرشناس مي شوند... 50 نفر به مسابقات راه پيدا مي کنند، چهار نفر به نيمه نهايي مي رسند و دو نفر به فينال ... و آن هنگام که جام قهرماني را روي دستانم گرفته بودم، هرگز نگفتم خدايا چرا من؟ و امروز هم که از اين بيماري رنج مي کشم، نيز نمي گويم خدايا چرا من؟
سلام!
زيباست ..
هميشه با كفشهاي بند بسته به پرواز بيايي ...
موفق باشي و مظفر.
مرسي مرسي
اميدوارم من و تو همچنان مستحكم تو راه عشق قدم برداريم
و مثل هميشه مثال زدني باشيم!
دوستت دارم