• وبلاگ : شعرهاي احسان پرسا
  • يادداشت : ساحل نشين اشك ..
  • نظرات : 12 خصوصي ، 40 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3      >
     

    قصدم ازار شماست

    اگر اين گونه به رندي با شما سخن از

    كامياري خويش در ميان ميگذارم......

    ممنون از حضور سبزتان

    خونه نو مبارك باشه
    سلام با كلي تاخير .... تولدت مبارك....تولد وبلاگ جديد هم ... شاد باشيد .. شما را كشف خواهم كرد امروز يا فردا....خدانگهدار....
    سلام.با كمي تاخير تولدتون مبارك...خيلي وقت بود كه با خودم و اين love story محوبم قهر بودم.امشب خيلي اتفاقي منو با اون آشتي دادين . مرسي! . .. . . . . . . . . .
    سلام: مبارك باشه آقا خيلي همسايه شديم... تولدتون رو هم تبريك عرض ميكنم... اميدوارم سالهايي سبز، توام با سلامتي و پيروزي پيش رو داشته باشين...
    + آه 
    دلم تنگه براي گريه كردن....كجاست مادر كجاست....گهواره ي من.....همون گهواره اي كه خاطرم نيست....همون امنيت حقيقي و راست...همون شهري كه شاهزاده ي قصه ... هميشه دختر فقير و مي خواست.....همون شهري كه قدر خود من بود...از اين دنيا ولي خيلي بزرگ تر...نه ترس سايه بود نه وحشت باد....نه من گم مي شدم نه يك كبوتر....دلم تنگه براي گريه كردن كجاست مادر كجاست.....گهواره ي من................. تولدت مبارك

    سلام

    1- تولدتون مبارك

    2- خونه ي نو مبارك

    3- يه سري هم به ما بزن

    4- من لينك دادم ( البته هچ توقعي هم ندار م )

    5- التماس دعا

    6- خداحافظ

    ااااااا...شما اينجايي؟!خوب قايمكي واسه خودت خونه ساختيا!بايد برم همه نوشته هاتو بخونم...اميدوارم ادامه دار باشه...و هيچ وقت ساحل نشين اشك به معناي واقعي نباشي...

    هميشه سلام...

    دير اما مبارك در مبارك

    با ارزوي تندرستي و موفقيت

    سلام لينک تون اضافه مي کنم. بروزم و منتظر حضورت
    ((مثل روز روشن بود
    کسي در آب
    سنگ ٍ کدورت مي ريخت
    حقيقت سوار هر موج
    مي آمد سمت ٍ من و تو
    مي رفت تا دل ٍ گرداب
    مي رفت تا لب ٍ ترديد
    ما کنار زمزم ٍ حقيقت بوديم
    لب رود تکامل
    لب حوض تجلي
    تو لب ٍ تالاب ٍ حقيقت
    من لب ٍ گرداب ترديد
    باد مي وزيد - و رطوبت مي نشست
    روي گونهء ترديد
    و لب پنجره ء نگاه ٍ من ، مرطوب شد !!!
    بياد آر - اگر توانستي ! فصل ترديد حقيقت را !!!))
    احسان عزيز، بدون هيچ تعارفي اگر بگم که يکي از محرّک هام براي جرئت قلم به دست گرفتن و نوشتن وبلاگ شُما و نوشته هاي شُما بود پُربيراه نگُفتم؛ واقعن از ديدن نظر موشکافانه و دقيقت به کارها لذّت بُردم که هدف اصلي من هم از راه اندازي اين وبلاگ همين بود. امّا دليل انتخاب عنوان طرح واره ها براي اين مجموعه کارها در واقع اين بود که من اين کارها را نه تنها شعر که حتّا واجد ناميدن به عُنوان طرح هم نمي دانم... به همين خاطر عُنوان اندکي نامانوس طرح واره ها را انتخاب کردم... در آخر بازم بيا تا از نظراي مفيدت بهره مند شم لطفن!... راستي با اجازه لينک وبلاگت هم قرار دادم.
    ...
    پژمان
    چاي تلخ
    + بانوي بي پنجره 

    آي ساحل نشين !

    دريا را اميدي نيست !

    اشك اميدتان را

    از ماهي هاي نيمه جان

    دريغ مي كنيد؟

    اشكهاتان آسماني ...
    سلام.... از اينكه احسان اينجاست احساس آرامش ميشه كرد... خوشحالم.... هميشه پايدار باشي....... يا حق
    سلام. خوب خانه نو مبارك! اميدوارم در خانه جديد هم از اون طرح هاي ناب تو بخونيم! ناب!فداي تو منم مي بوسمت!
       1   2   3      >