• وبلاگ : شعرهاي احسان پرسا
  • يادداشت : راي منو پس بده..
  • نظرات : 8 خصوصي ، 23 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + حنجره ي زخمي عشق 

    اين نامه رو براي دوستي فرستادم..براي شما هم قسمتي اش رو ميفرستم..

    يكي از دوستام كه متخصصه و خانواده‌ي شهيدو... زنگ زد بهم و گفت به كي راي ميدم. منم گفتم.
    گفت ازت انتظار نداشتم؛ تو كه تحصيل كرده اي، پاي نت ميري، كتاب خوني، خدمتكاراي بيمارستان ما به احمدي‌نژاد راي مي‌دن، بيسوادا، دهاتي ها... چرا رايت عوض شد؟ تو ديگه چرا؟!

    و اين دقيقا همون سوالي بود كه ميخواستم من ازش بپرسم! و از خيلي‌هاي ديگه. مثل نويسنده‌ها. مثل مهدي شجاعي. كه ما از اونا ياد گرفتيم و تو كتاباي اونا خونديم كه انسانيت به سواد و مدرك ربطي نداره... آدماي زحمتكش روستايي‌رو كه بهترين نصيحت‌ها رو به بچه‌هاشون مي‌كردن و قدرت و غيرت و... را از نوشته‌ها وشعرهاي اونا شناختيم و با همين‌ها بزرگ شديم.

    گفتن 4 سال شعور مردم رو زير سوال برده؛ پس اين كيه كه مي‌گه طرفداراش، همونا كه هميشه در صحنه حاضرن، همونا كه هيچ‌وقت از مقاومت‌شون در دوران جنگ پشيمون نشدن، همونا كه الانم دارن با افتخار كار مي‌كنن و شكم ما روشنفكرهارو سير مي‌كنن و...، كي مي‌گه اينا بي‌شعورن؟ دهاتي ان؟ اصلا كي مي‌گه همش اينا هستن؟

    شايد به نفع‌شون نيست بيشتر ببينن!

    يه بار پارسال،يه پدر، پسر4 ساله‌ي مريض‌شو آورده بود درمانگاه... دفترچه‌ي برادر بيمار رو اشتباهي آورده بود. پزشك، بچه‌رو نديد تا دفترچه‌ي خودش رو بياره... پدر التماس مي‌كرد تب داره و...

    بالاخره قرار شد ويزيت بشه... پدر يه برگه داد دستم گفت كه اينو خواهرش كه كلاس اوله و باسواده نوشته. [...] از سر زمين اومدم براي نهار. گفتن مريضه و نمي‌دونم چشه... روي يه برگه‌ي كاغذ كوچك نوشته شده بود: «4 روزه گلو درد داره.طب هم داره. حوصله بازي كردن نداره. بعضي وقتا ازطب ميسوزه. مريض شده».
    ويزيت شد... داروش نوشته شد... موقع بيرون رفتن از در، پدر گفت: «دعاتون مي‌كنم، فكر نكنيد نمي‌فهمم، مي‌فهمم كه نمي‌شه تو دفتر برادرش نوشت ولي وقت نيست و بايد برگردم سر زمين. ولي به‌خدا جبران مي‌كنم. ما كار مي‌كنيم تا شما راحت پشت ميز بشينيد». حسوديم شد به اون خواهر برادر... نمي‌دونم چرا... ولي از خودم خجالت كشيدم.

    آقاي پرسا بهتره براي رهايي خودمون از ميون ميله هايي كه امروز نميبينيم تلاش كنيم تا از خيلي دهاتي هاي بدون شناسنامه كه خودشونو ميشناسن و از ترس دهاتي ناميده شدن سبز نشدن،همونها كه همپاي ساير نخبه ها و فرهنگيان دلسوز در يك لباس شناسنامه ي ايران رو حفظ كردن و هنوز در عمل نه در كلام و نه براي كسب مقام ،پيرو امام و رهبرمون هستن،عقب نيفتيم .