• وبلاگ : شعرهاي احسان پرسا
  • يادداشت : شلوارفروش..
  • نظرات : 8 خصوصي ، 20 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    + سليمي 
    خواننده را تحت تاثير قرار مي دهد. بسيار به دلم نشست

    سلام ! خيلي خوشحال شدم از اينكه ويلاگتونو پيدا كردم !

    من دانشجوي دانشگاه تهران (پرديس قم ) هستم قراره جشنواره سراسري شعر اجتماعي همصدارو برگزار كنيم از شما هم دعوت مي كنم دست مارو بگيريد.

    لينك دانشگاه رو براتون مي ذارم اگه لطف كنيد لينك كنين ممنون ميشم :http://qc.ut.ac.ir/hamseda.htm

    اينم كد لوگوي جشنواره است:

    <img border=0 src="http://zarqam.persiangig.com/weblog.jpg">

    http://qc.ut.ac.ir/hamseda.htm

    بازم ممنون.

    + M.A 

    روزگاري است که کس را به کسي ياري نيست
    جز دل آزاري و نيرنگ و رياکاري نيست


    هرچه غم بود به دوش دل مردم شد بار
    گوئيا قسمت ما غير گرانباري نيست


    اي بسا عامي مستغني خوش خفته به ناز
    زان که معيار دگر دانش و بيداري نيست


    گمرهانند به بازار طمع راه سپار
    غافل از آنکه شرف جنس خريداري نيست


    کاروان دستخوش رهزن بيگانه شدست
    ساربان، اين روش قافله سالاري نيست


    مردم زير خط فقر به جان آمده اند

    اين دگر صحبت بي ديني و دينداري نيست


    طرفي از ساغر انديشه نبندي مستي
    کس در اين ميکده ها طالب هشياري نيست

    دمتون گرم؛ وبلاگ جالبي دارين.

    فوق‌العاده بود احسان پرسا،
    به ندرت با غزلي گونه تر مي‌كنم.

    ممنون.

    چه تلخ...

    درد گرفتم.

    سلام داداشي
    مخلصيم
    شعر زيبا بود ولي تلخ
    وبلاگ نويس محترم
    با سلام

    به اطلاع مي رساند سومين نمايشگاه بين المللي رسانه هاي ديجيتال از تاريخ 88/7/8 الي 88/7/18 در مصلاي امام خميني از ساعت 10 صبح الي 20 برگزار مي گردد.
    لذا از شما دوست عزيز دعوت مي شود از بخش هاي مختلف نمايشگاه بويژه سالن پايگاه هاي اينترنتي و وبلاگ ها بازديد نماييد.

    سومين نمايشگاه رسانه هاي ديجيتيال
    سلام همه ي وجودم يخ زد . خيلي غزل زيبايي بود خيلي . خيلي دردناک. به نظرم روي اين موضوع خيلي ها سعي کردند حرف بزنند اما اين کار خيلي به دلم نشست همه اش و مي تونستم تصور کنم . همون چيزي بود که هست .

    چه تلخ و زيبا

    درست مثل حس اين روزها !

    ............

    سلام

    خيلي قشنگ بود احسان،خيلي. باور مي كني اشك توي چشمام جمع شده از لطافت غزل ساده ات؟

    آه!

    مر تويي

    كه آزادي را نفروختي

    گرسنگي قيمت ها را به من ياد داد، فكر نان تازه مرا كاملا از خود بي خود مي كرد. من غروب هاي متمادي در شهر پرسه مي زدم و به هيچ چيز ديگر فكر نمي كردم جز نان ، چشم هايم مي سوخت ، زانوهايم از ضعف خم مي شد و حس مي كردم چيزي مثل گرگ درنده در وجودم هست..........نان.
    + ميريام 

    به ياد گذشته هاي دور و نزديك:

    سلام و عرض ارادت

    دستتان درست

    ديدني ها را بيشتر مردم مي بينند

    اما اندكي از مردم مي توانند درد ها را بينند

    .......

    درد تو به جان ما هم افتاد

    اي كاش كه درد ها نمي بود

    با چالش سخت زندگاني

    اين گونه نبرد ها نمي بود

    سلام

    شاهكار بود. مخصوصا بيت سوم و چهارم كه كفم بريد...

    وقتي گوگل ريدرت ميگه ساحل نشين اشك به روز كرده يعني يه خبر خوب...

    مرسي..

       1   2      >