روزگاري است که کس را به کسي ياري نيستجز دل آزاري و نيرنگ و رياکاري نيست
هرچه غم بود به دوش دل مردم شد بارگوئيا قسمت ما غير گرانباري نيست
اي بسا عامي مستغني خوش خفته به ناززان که معيار دگر دانش و بيداري نيست
گمرهانند به بازار طمع راه سپارغافل از آنکه شرف جنس خريداري نيست
کاروان دستخوش رهزن بيگانه شدستساربان، اين روش قافله سالاري نيست
مردم زير خط فقر به جان آمده اند
اين دگر صحبت بي ديني و دينداري نيست
طرفي از ساغر انديشه نبندي مستيکس در اين ميکده ها طالب هشياري نيست
دمتون گرم؛ وبلاگ جالبي دارين.