• وبلاگ : شعرهاي احسان پرسا
  • يادداشت : عاشق شدي بخوان !
  • نظرات : 2 خصوصي ، 16 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ميريام 

    عليرضا بديع:

    "در کلبه اي به نام اتاق عمل"

    و عشق آمد و با شوق انتخابم کرد

    مرا که شهر کر و کور ها جوابم کرد

    سمند نقره نل اش را شبانه زين کرديم

    گرفت دست مرا، پاي در رکابم کرد

    و عشق چشم مرا بست و مشت من وا شد

    و عشق بود که وابسته ي نقابم کرد

    مرا به جنگلي از وهم و نور و رؤيا برد

    ميان کلبه کمي ورد خواند و خوابم کرد

    و عشق هيات دوشيزه اي اصيل گرفت

    سپس به لهجه ي فيروزه اي خطابم کرد

    کنار شهوت شومينه سفره اي گسترد

    نشست پيشم و شرمنده ي شرابم کرد

    دو تکه يخ ته هر استکان مي انداخت

    و عشق بر لبم آتش نهاد و آبم کرد

    گرفت دست مرا در سماع بي خويشي

    و چند سال گرفتار پيچ و تابم کرد

    و عشق دختري از جنس شور بود و شراب

    خمار بودم و با بوسه اي خرابم کرد

    ***

    و عشق آمد و دستور داد: حاضر شو!

    در اين کوير نمان چشمه اي مسافر شو!

    و عشق بغض مرا از نگاه خيسم خواند

    گرفت زندگي ام را و گفت: شاعر شو!

    و عشق خواست که اين گونه در به در باشم!

    که ابر باشم و يک عمر در سفر باشم!