• وبلاگ : شعرهاي احسان پرسا
  • يادداشت : عاشق شدي بخوان !
  • نظرات : 2 خصوصي ، 16 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    + گذرگاه رفتن 


    خيلي وب قشنگي داريد

    اين روز يعني مبعث پيامبر سالگرد عقد ماست

    عيدتون مبارک هرچند که الآن مبعث نيست

    درووود

    به روزم

    علي اقا چطوره؟

    + مي دوني؟!! 

    مي دوني ددو؟

    از كجا مي دوني؟

    اگه مي دوني چرا نمي نبيسي؟

    سلام..

    زيبا مي گوييد و بر دل مي نشيند لاجرم!

    ياعلي.ع.

    سلام احسان پرساي عزيز

    شعر هم قشنگ بود. احسنت.
    سلام مجدد.
    دونکته را گفتم براي رفه سوئ تفاهم احتمالي بيان کنم:
    1- منظورم از دار و دسته کرگدنيان اين نبود که خودم را و شما را از محسن باقرلو جدا بدانم. فقط همان مشرب فکري متفاوت با موضع شما و حقير مرادم بود. وگرنه در روابط انساني بنده هم خودم را از دوستان کرگدن ميدانم و همان احترام متقابل هميشه بين ما هم برقرار بوده و انشالله خواهد بود.
    2- من البته عرب زبان نيستم اما خيلي زبان عربي را دوست دارم و به نظرم پيوند عربي و فارسي و تعامل اين دو زبان است که زيبا ترين اشعار و متون ادبي را رقم زده. از جنبه ديگر چون عربي فصيح زبان قرآن و متون ديني (خصوصا صحيفه سجاديه را عرض مي کنم) هست من واقعا دوست دارم اين زبان را. چرا که معتقدم حس زيباي جاري در قرآن به همان زبان زيبا، قابل لمس تر است.
    در هر حال البته در حد همان محاوره روزانه به صورت دست و پا شسکته از منظور دوستان خوب عرب زبانم چيزهايي متوجه مي شوم.

    عزتت مستدام.
    سلام.
    عيدکم مبارک خويه.

    ممنون از ابراز لطفت به بنده در وبلاگ "مهسا" و در بحث دين. از کامنتهات استفاده کردم مثل هميشه. در واقع توي بحثهايي که پيرامون دين با دار و دسته کرگدنييان در ميگيره هميشه پاي ثابت مطالعه نظراتت هستم.

    ما همسايه و دوستدار برادرهاي عرب زبان هستيم، ساکن اهواز. خدمتت ارادت داريم.
    عزتت مدام.
    پاسخ

    و عليکم السلام خويه. يعود عليکم ان شا الله. البته اين مساله رو نبايد فراموش کنيم که من هم از دار و دسته کرگدنيان محسوب مي شوم اما خوب در بعضي از نقطه نظرات با اون ها اختلاف مشرب دارم اما احترام حاکم بر روابطمون فراتر از اين اختلاف نظرهاست و براي همين جزو دوستان خوبم هستند. خوشحالم که تو دنياي وب يه همزبون پيدا کرديم. الله ايخليک و يحفظک مرفوع الراس
    + ميريام 

    بهروز ياسمي:

    حق داشت آدم

    در من دوباره زنده شده ياد مبهمي

    دنيا قشنگ تر شده اين روزها کمي

    گفتم کمي؟ نه! خيلي- يک کم براي من

    يعني زياد يعني همسنگ عالمي

    دريا کجا و باغ کجا؟ سهم من کجا؟

    من قانعم به برگ گلي قطره شبنمي

    -

    اي عشق چيستي تو که هرگاه مي رسي

    احساس مي کني که دليري که رستمي

    مثل اساس فلسفه و فقه مبهمي

    مثل اصول منطق و برهان مسلمي

    هم چون جمال پرده نشينان محجبي

    هم چون بساط باده فروشان فراهمي

    -

    حق داشت آدم آخر بي عشق آن بهشت

    کمتر نبود از برهوت از جهنمي -

    با سيب سرخ وسوسه، پرهيز و لبگزه

    قصري پر از فرشته و ديوار محکمي؟

    -

    بايد مجال داد به خواهش به وسوسه

    بايد درود گفت به شيطان به آدمي!

    + ميريام 

    عليرضا بديع:

    "در کلبه اي به نام اتاق عمل"

    و عشق آمد و با شوق انتخابم کرد

    مرا که شهر کر و کور ها جوابم کرد

    سمند نقره نل اش را شبانه زين کرديم

    گرفت دست مرا، پاي در رکابم کرد

    و عشق چشم مرا بست و مشت من وا شد

    و عشق بود که وابسته ي نقابم کرد

    مرا به جنگلي از وهم و نور و رؤيا برد

    ميان کلبه کمي ورد خواند و خوابم کرد

    و عشق هيات دوشيزه اي اصيل گرفت

    سپس به لهجه ي فيروزه اي خطابم کرد

    کنار شهوت شومينه سفره اي گسترد

    نشست پيشم و شرمنده ي شرابم کرد

    دو تکه يخ ته هر استکان مي انداخت

    و عشق بر لبم آتش نهاد و آبم کرد

    گرفت دست مرا در سماع بي خويشي

    و چند سال گرفتار پيچ و تابم کرد

    و عشق دختري از جنس شور بود و شراب

    خمار بودم و با بوسه اي خرابم کرد

    ***

    و عشق آمد و دستور داد: حاضر شو!

    در اين کوير نمان چشمه اي مسافر شو!

    و عشق بغض مرا از نگاه خيسم خواند

    گرفت زندگي ام را و گفت: شاعر شو!

    و عشق خواست که اين گونه در به در باشم!

    که ابر باشم و يک عمر در سفر باشم!

    + ميريام 

    اصغر عظيمي مهر:

    اين روزها به هيچ قراري نمـي رسي

    کاري نمي کني و به کاري نمي رسي

    چـون بادِ ايسـتاده که بـي نام مي شود

    با رخوتت به هيــچ دياري نمي رسي

    بشمــار زخمـهاي تنم را ؛ به پاي من -

    در عشق - اگر چه سابقه داري - نمي رسي

    وقــتي مـقدّر است دلت زيـر و رو شــود

    مـثل زمـين به لـرزه نگاري نمـي رسـي

    هرگز به آنچه پيش نيازش جسارت است

    با اين هـمه مـحافظه کـاري نمـي رسي

    از ديدنت نبُرد کســــي پـي به نـام مـــن

    حتي به پاي سنگ مزاري نمي رسي !!

    وقتي که در دل آرزوي مـرگ مي کني

    در هيچ جا به چوبه ي داري نمي رسي

    اين رسم رودهاي جهان است ؛ پاي تو -

    خشکيد اگر به پاي چـناري نمـي رسي

    وقتي که راه را به تو با سنگ بسته اند

    حتـي به کرتهــاي کنـاري نمي رســي

    تابوت کيست اين چمداني که دست توست؟؟!!

    با مرگ من به هيــچ قـطاري نمـي رسي

    من فـکر مـي کـنم که صـدايي شـنيده ام ...

    شايد صداي توست که داري نمي رسي !!!!!!!

    + ميريام 

    سلام گلم

    دستت درد نكنه

    انشا الله هميشه براي شادي ها و عيدها بنويسي

    دلم براي آسفالت ابر كردن تنگ شده

    ولي انگار بايد كم كم منتظر آسفالت ابر كردن پسرمون باشيم

    پير شي ننه!!!

    سلام

    شعراي خيلي قشنگي هستن

    به وبلاگ منهم يه سري بزنين

    قشنگه! خيلي
    سلام ... عيدتون مبارك ...
       1   2      >