• وبلاگ : شعرهاي احسان پرسا
  • يادداشت : هويج
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    اون آدم برفياي قديم بود که ته اش وقتي آب ميشد هويج ميموند و چند تا ذغال...

    اينروزا ادم برفيا که آب ميشن تهش هيچي نميمونه...بد آفتابيه...آدم رو با دلش آب ميکنه آدم برفي رو با هويچ روي صورتش و ذغال جاي چشماش...

    سلام . شعراتونو خوندم و لذت بردم . قشنگ يودن .
    من هم يه نيمچه وبلاگ دارم و خوشحالم ميکنين اگه بهم سر بزنين . ممنون .