سلام احسان... خوبيد؟
البته كه صادق بودن سخته ... هميشه خوب بودن سخت بوده اما بيشتر وقتا چيزهاي سخت بهترين چيزان...
ياده اون دفعاتي كه اومدم تو بلاگتون افتادم... اونوقتا فكر ميكردم پرسا يه دختره كه با احسان مي نويسه بعدها فكر كردم نه اين احسان عاشق اون پرساست و داره براي اون مي نويسه :) خنده ات نگرفته هنوز ؟! بعد كه فهميدم كلن چقدر خنگ تشريف دارم ديگه دور و برت آفتابي نشدم خجالت كشيده بودم از اونهمه پرت و پلا فكر كردنم :)
حالا كه دوباره اومدم تو خونه ي جديدت فكر ميكنم اگر نمي شناختمت باز فكر ميكردم اين پرسا ست كه مينويسه واسه احسان... چقدر دخترونه شده اينجا :)