• وبلاگ : شعرهاي احسان پرسا
  • يادداشت : ته استکاني
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ميرزاقلمدون 

    بابا بي خيال

    من فقط ياد قديما افتادم

    همين.

    سلام

    با مطالبي از شهيد آويني آپم

    کتاب يک استکان روياي شما
    بسياري از لحظات غمگين مرا شيرين کرد
    زبانتان و بيانتان سهل است و ممتنع

    سلام

    ته استکان رو براي شراب بکار نمي برن .

    من همون 5-6 سال پيش يه طرح توي همين مايه نوشتم

    عينکش

    ته استکاني

    و من

    مست از نگاهش.

    پاسخ

    آفرين .. عالي
    (دعوت از همه شاعران و عکاسان و ديگر دوستان گرامي)

    ...
    شايد يک دعوت مجازي دوستانه باشد،
    شايد يک مسابقه،
    شايد يک مکث…
    مهم نيست تحت چه عنواني،
    مهم اين است که شما دوست فرهيخته همه‌ي آن چه که با ديدن عکس زير به ذهن تان خطور مي کند، بنويسيد


    براي ديدن عکس موردنظر و بقيه اطلاعات به اين آدرس مراجعه نماييد
    http://fatemehentezar.com/blog/archives/636