سلام .
مطالبتون بسيار جالب بود .... موفق باشيد
خدايا، ما را ببخش، اين تعريف انسان نيست. ما ديگر ايوب نيستيم. از اينجا تا تو هزار راه فاصله است. ما اما چقدر بيحوصلهايم. ما پيش از آنكه راه بيفتيم، خستهايم. از ناهموار ميترسيم، از پست و بلند ميهراسيم، از هر چه ناموافق ميگريزيم. شانههايمان درد ميكند، اندوههاي كوچكمان را نميتوانيم بر دوش كشيم، ما زير هر غصهاي آوار ميشويم، توي سينه ما جا براي هيچ غمي نيست. خدايا، ما را ببخش. اين تعريف انسان نيست، ما ديگر ايوب نيستيم.خدايا اما به ما برگردان، آن معجون تلخ، آن اكسير مقدس، آن صبر قشنگ را...
سلام ، رباعي جون داريه ، پاسخ اين سوال هم فقط پيش امام زمانه همسايه به روز است و شما راخبري نيستدر خــانــه ي او زمــزمــه ي مختصري نيست
سسسسسسسسسسسللللللللللللللاااااااااااااااممممممممممم
خوبي ممنون ازينكه به من يه سري زدي
وبلاگ قشنگي داريد رباعيتونم قشنگه
موفق باشي بازم بيا اونورا
تابعد باي............
فاطمه فاطمه است!
سلام
مرسي از بلاگ خوبتون!
خوشحال ميشم نظرتونو درمورد بلاگ خودم بدونم.مرسي!
احوال شريف
من بروزم خوشحال مي شوم نظر انتقادي خود را در باره ي شعرم بيان كنيد
آخرين پُست «چاي تلخ»...«چاي تلخ» هم بالاخره تمام شُد،"براي آخرين بار؛ بيا.
پژمان الماسينيا(چاي تلــــــــــــخ)
حرفي براي گفتن به زبان نخواهد آمد
فاطمه..
سكوت مي كنم!
اين رباعي بد جوري دل بچه شيعه رو مي سوزونه...
تو مصرع آخر طنز خيلي خيلي تلخي هست كه آتيش مي زنه دل شيعه رو... شايد بعضي وقتا بهتر باشه آدم لبها رو بدوزه به هم و بعضي حرفارو نزنه... در طول تاريخ خيلي از فرياد هاي شيعه تبديل به بغض شده اين هم روش... البته شايد اين يكي از بقيه سخت تر باشه... نمي دونم... الهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علي ذلك...
با سلام
با اجازه شما مطلبتونو لينك كردم
موفق باشيد
سلام آقاي پرساي عزيز و دوست داشتني...
خونمون رو خوش بو كردين...
كلي هم افتخار دادين...
و ممنون از تعريف هاتون... غزله اين قدر ها هم خوب نبود ... شما لطف دارين...
باز هم از اين كار ها بكنين... لطفا!
سلام ..
قبليه قشنگ تر و تاثيرگذارتر و جديدتر بود ، به نظرم ...
خوب باشين .. شايد همين ..