بسم الله...
دلم گرفته امشب
غذا به دردم نمي خورد
در تنگي نفس
هوا به دردم نمي خورد
ما را به سوي خيمه دوست ميبرد
براي رفتن پا به دردم نمي خورد
بايد كه بينم رخ زيباي غنچه را
اما دو چشم كور به دردم نمي خورد
آيد صداي نازنينش در فضاي گوش
اما دو گوش كر به دردم نميخورد
او ميرود و من در غم رخش
گريه براي او شايد .............................................
قصد جسارت نداشتم
دلم خيلي گرفته بود
همينطور يه چيزايي نوشتم
يا علي