• وبلاگ : شعرهاي احسان پرسا
  • يادداشت : به دردم نمي خورد..
  • نظرات : 7 خصوصي ، 45 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    شکوهي در لحظه هاي سر انجام است که ... اشکهاي من ميشناسندش ... عظمتي است چون عرش دوست ... چون لبخند عشق ... حتي پررنگ تر از برق چشمان مادر باران ... آغوش باز نيستان ازل و ناي هزار آهنگ ناله هاي بي امان دل ... نگاه مهربان دوست و دست نوازشش بر سر کودک پخته تر از ديروز ايمان ... هجوم قطره هاي آدميت و آبي درياي حقيقت... منظره اي ناب ... ناب تر از هرچشمه کوهستان رويا ... واژه اي به مستي التهاب و مفهومي چون سر آمدن انتظار ... دوست دوست ... طلوع خورشيد معنا و غروبي هميشگي براي مفهومي چون زمان ... چشمان من خيره در ستيغ کوه صبر ..همان دروازه ورود پادشاه عشق ... فرياد سکوتم بر پهناي دشت مهرش ... اشک هاي خاطره برگوشه چشمانم و بالهاي جانم نيم خيز پرواز ابد ... در آن شکوه رخصتي از دوست آتش گرفتن در شمع جاودانگي اوست . در آن شکوه مي توان در زلال چشمه هاي صداقتش رخسار از گرد زمانه زدود . تنهاي مهربانم به وسعت تنهاييم دوستت دارم ... به سنگيني بار گناهانم و سبکباري اشک هاي گاه و بيگاهم ... از اين واژه هرگز خسته نخواهم شد ... دوستت دارم .