• وبلاگ : شعرهاي احسان پرسا
  • يادداشت : ممنوع
  • نظرات : 0 خصوصي ، 9 عمومي
    • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + جاناتان 
    سلام داداش احسان . اينكه مي گي نياور براي اينه كه دلت نمي آد دوستت را با بغض و درد و نياز هم سطح نكني يا اينكه دلت ميخواد يار اين كلمه قشنگ رو در جلمه هاش حذف نكنه؟
    پاسخ

    عليک سلام فهيم جان. بايد عرض کنم نياور را براي اين آوردم که ايهام ايجاد کنم. دوست را معمولا با خود مي آورند در جمله هم گرچه کلمه گذاشتن مرسومه نه کلمه آوردن اما غلط هم نيست و گاهي استفاده مي شه من براي ايجاد ايهام کلمه آوردن را گذاشته ام که هم درباره خود دوست حرف زده باشم هم درباره کلمه دوستت ممنون به خاطر الطاف هميشگيتان. لطفا به آرزوي من برس:آرزومند موفقيت شما..!
    + مهري 

    همه چيز ميشه نوشت تا با دارم هماهنگ بشه ولي بغض و درد و نياز خيلي غمگين ميشه ...

    به نظرم دوستت خيلي مناسبه !

    يعني دوستت دارم !

    + پيام سيستانی 
    درود بر شما

    دست مريزاد عزيز

    از دلسوده ات لذت بردم و از دو بيتي هايت بيشتر . آفرين .

    با احترام شما را به خواندن غزلي دعوت مي کنم

    ارادتمند شما : پيام سيستاني
    + بهاره 

    بنويس
    خاطرات اينده را
    و مقدر کن احتمال ديدارمان را
    در قيامتي نزديک
    طوري که هيچ يادم نيامده باشد
    طوري که هيچ يادت نيامده باشد بنويس
    نام کوچکم را بزرگ
    درست کنار نام خودت
    و در خاطرات اينده
    مصور کن
    آفتاب بماني

    جناب آقاي پرسا مي تونم از حضورتون يك سوال بپرسم بنده دو سه سال پيش در ضميمه روزنامه جام جم يعني نسل سوم يك متني خوندم كه يك اسم و فاميلي همچون اسم و فاميل شما درش بود مي خواستم بدونم آيا شما خودتون يا يكي از دوستهاتون در جام جم فعاليت مي كنند

    راستي بابت كامنتتون هم بسيار سپاسگزارم

    + آلبالو گيلاس 

    چرا؟؟؟؟؟؟؟؟

    دوستت...

    + يگانه * خواب گريز * 

    خب شايد يه نفر ، دوستش خيلي خوب باشه و بخواد بياردش ! بازم نمي‏تونه ؟! ..

    راستي « به جاي نقطه چين » قابل حذف نيست به نظرتون ؟

    خوب باشين ..

    + چي بگم 

    خودم

    خودم مي آم دوستم رو نمي آرم

    + ماه و من 
    قاصدك غم دارم دارم
    غم آوارگي و در به دري
    غم تنهائي و خونين جگري
    قاصدك واي به من ، همه از خويش مرا مي رانند
    همه ديوانه و ديوانه ترم مي خوانند
    مادر من غم هاست
    مهد وگهواره من هم غم هاست
    قاصدك دريابم روح من عصيان زده و طوفانيست
    آسمان نگاهم بارانيست
    قاصدك غم دارم ،
    غم به اندازه سنگيني عالم دارم
    قاصدك حال گريزش دارم
    مي گريزم به جهاني كه درآن پستي نيست
    مي گريزم به جهاني كه مرا ناپيداست
    شايد آن نيز فقط يه روياست ! ! ! !

    ماه گردون