بر سنگ قبر من بنوسيد خسته بود . اهل زمين نبود. نمازش شکسته بود بر
سنگ قبر من بنويسيد پاک بود چشمان او که دائما از اشک شسته بود بر سنگ
قبر من بنويسيد اين درخت عمري براي هر تبر و تيشه دسته بود بر سنگ قبر
من بنويسيد کل عمر پشت دري که باز نمي شد مانده بود
سلام دوست عزيز.وبلاگ جالبي بود با متن هاي جالبتر موفق باشي
با تبادل لينك موافقي
واقعا نمي دونم چي بگم قاصدك...
مي دوني مدتها بود از خوندن يه چيزي اينقدر لذت نبرده بودم كه امروز از سرك كشيدن به وبلاگ تو لذت بردم...
عالي بود آقاي پرسا
در سپيدها مفاهيم فوق العاده اي نهفته بود