• وبلاگ : شعرهاي احسان پرسا
  • يادداشت : آقاطيب
  • نظرات : 3 خصوصي ، 28 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     

    تيمور گوش بر چو به اينجا رسيد گفت:

    بيرون پريد ماهي كوچك ز تُنگ خويش!

    ما كوچك تمام شهيدان كشوريم

    تيمور لنگ پيش تو انداخت لُنگ خويش!

    ...

    تا لِنگ ظهر هر كه بخوابد، درون بند

    در مي رود تلنگ وي از لاي لنگ خويش!

    (اين بيت مورد دار آخري را هم به خودش گفت! شما به دل نگير!)

    وبلاگ «باده خوران» با هدف بحث جدي پيرامون جريان اصيل غزل امروز آغاز به كار كرد.

    از شما و تمامي عزيزاني كه دستي بر آتش شعر و ادب دارند تقاضاي حمايت و همياري داريم...

    چشم انتظار شعر ها، مقالات و دستنوشته هاي شما پيرامون غزل هستيم..

    «باده خوران» مي خواهد فرصتي باشد براي تمامي عاشقان جادوي قالب هميشه ماندگار غزل. تا بتوانند به كمك هم راه را از بيراهه تشخيص داده و در ساحت مقدس و پاك غزل چند قدمي به سوي انسانيت بردارند...

    مباركشون باشه :) مردم عجب كادوهائي ميگيرنا! :)
    وبتون زيباست . موفق باشي . سري به ما بزن

    سلام..

    نميدونستم آقا طيب اينورا جز صحرا ر فيق ديگه اي هم داره...

    پارسي بلاگ و ...

    بي خيل

    يا حق

    سلام بر تو اي دوست
    انچه از تو خواندم همه زيبا بود.
    با سخني از هر دلي ، به سويت امدم تا با سخني از دل خويش ، شادم سازي.
    چشم انتظارم

    زيبا و تاثير گزار ممنون

    به روزم و منتظر:)

    سلام
    روشنم با
    چراغي که مي آوري؟
    *خال مقاله اي که به زودي((فلسفه در پسا غزل))خواهم شد.
    **صدايي که جذب ذره هاي زمان شد
    ***لينکهايي که دوستشان داريد!
    ****به شعرم با:
    ۳۳عدد مقدسي است
    [به جاي من همه ي آنچه آرزو کردي واز حريم غريبش گرفته اي بنويس]
    به نقد مي شوي؟
    يا علي

    سلام داسنانك زيبايي بود....دستت درست. مخلص مسعود خان هم هستيم.

    سلام

    بسيار زيبا بود

    خدا همه شهدا رو رحمت كنه

    التماس دعا

    تولدشون مبارك ....

    داستانتان هم زيبا بود ....

    راستي ... !

    بيخيال .

    خوبي احسان؟!

    تولدش ا2 روز مونده هنوز ..

    مي خونم داستانتو

    به اون معرفتتون!!!

    نازنين! اين چهارمين غزليست که تا شانه هات روانه مي کنم : غزلي که قافيه هاش شانه هاي تو اند و وزنش سرکنگيِ ِ شانه هاي تو... ...

    2 غزل مانده به آن که تمام شوم ، فرو بريزم ...پس شانه هات را بگو که از بيت هام نگريزند و وزن اين غزل نارس را به بلوغ بنشانند .

    تنها 2 غزل ديگر سي خاطر دلتنگي غزلهام تاب بياور نازنين! ...2 غزل!

    * سرکنگي = شانه لرزاني

    حرکتي آئيني و زيبا در رقص مردم جنوب ايران ...

    سركنگي 4 خانه ي ققنوس را لرزاند...زلزله اي به ريشتر هق هق هام. سري به ويرانه ام بزنيد...شايد كه دوباره آباد شود...

     <      1   2