• وبلاگ : شعرهاي احسان پرسا
  • يادداشت : همه ي شنبه هاي من ..
  • نظرات : 2 خصوصي ، 26 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     

    درود بر كوتاهترين رباعي عاشقانه و لحظه هاي جاودانه اي كه با غزل عاشقانه تان پيوند خورد

    زيبا بود

    خداوند توفيق شكيبايي در بلا را به همه ما عطا فرمايد و شما را در شمار مومنان محضور گرداند

    التماس دعا

    + کاميار 
    چيزي در حدود فاجعه بود اين شعر با موضوعي نخ نما!
    + كجك 
    ...
    + كجك 

    ترس. بله شايد حق با شما باشد

    آيا همه ما همه روزهاي هفته را تجربه خواهيم كرد؟

    يا حتي به سه شنبه نرسيده جمعه را تجربه خواهيم كرد؟!

    سلام

    خيلي زيبا بود. از اينكه به وب من هم سر زديد ممنون

    + سعيدي راد 
    اولين سلام دوشنبه من تقديم به تو باد دوست با محبت و مهربانم.

    سلام

    خيلي قشنگ بود

    سلام

    خيلي قشنگ بود

    + كرگدن 
    خيلي قشنگ بود احسان ... قشنگ و قوي ...

    سلام

    ياد اون شعري افتادم كه معمولا عصرها غروباي جمعه پخش مي‏شه. دل همه اونايي كه تركي‏ش رو بلد نيستند و نمي‏فهمند بسوزه!

    شعرتون قشنگ بود..

    خوب باشيد..

    ..

    سلام

    نمي دانم شما چه كسي هستيد!

    اما از اينكه به من سر زديد خوشحالم

    ضمنا اشعار قشنگي داريد

    اگر اجازه بدهيد برخي از آنه را در ماهنامه شهرمان استفاده كنيم

    مكتوب

    http://maktoobmag.com/

    + حامد ايلار 
    يكي دو نكته است كه قبل از نوشتن برات بايد بگم. اين چيز ميزاي اضافه رو از روي بلاگ ات بردار لطفا. بابا فهميديم اين كاره اي. دهه! اين جا كه سرعت اينترنت وحشتناك بالاست هم اين وبلاگ تو صد ساعت طول م كشه بياد بالا از بس عكس و اسنپ و نوار نوشته تبليغاتي روشه. جمش كن ديگه. گندش رو در آوردي. رنگ بلاگت افتضاح شده اين روزها تو چشمام. تو كه نمي خواي چشماي من اذيت شه. اين هم يه عوضي يه تكوني چيزي. فونت نوشته هات هم كه از همه بدتر. مث خط ميخي تيزيش مي كوبه تو سرم! اينا از اين. من اگر به جاي تو بودم، همه اين روزها رو حتي جمعه اش رو كه انتظار مي كشي، به عشق بازي مي گذروندم. لذت مي بردم. شادي ميكردم. و در شادي محض، در عشق بازي هاي زير درختان و كنار رودها، خدا را ياد مي كردم و به هيج غيرخدايي هم فكر نمي كردم و به مرگ هم اصلا فكر نمي كردم جون اون خيلي بي فكر سراغ ادم ها رو مي گيره. زندگي، چيزي اش است كه بايد خوب پرش كرد. سعي كن خوب پرش كني. يكهو مي بيني 60 صد سالت شده و اوني نيستي كه مي خواستي بشي. تو روح ات لطيفه، اما گسترده نيست. اقيانوسي شده كه هر چي هم عميق باشه، اما ابعادش اندازه كف دسته. دنيا پر از موضوع هاي عاشقانه است. سعي كن عشق خدا رو در همه جا ببيني. در درختي كه سر به آسمان كشيده. در آبي كه به سوي بي كرانه اقيانوس روانه. در ابرها كه بي قيد زمين مي گردند و گريه مي كنند. در آسمان پهناور شب كه ستاره ها جلوه زيبايي خويش را مي نمايانند. به زيبايي ميريام ات. به چشم هاش. به مهرباني ش. تو پيش از ميريام، ذهن ات خلاق تربود. الان ركود كردي. داري مرداب مي شي. خوشم نمي اد. ايناروهم ميگم، چون هميشه حرفم رو گفتم. مي دونم كه مي رنجي. اما، تكاپو كن. هنوز هم مي تواني عاشق باشي. مي تواني عاشقانه بنويسي. مي تواني به هر دردي، طعم عشق بدهي. مگر مولانا در ني نامه از اين مرد و زن و جمعيت نالان نشده، اما باز هم به رنگ عشقه. از عشق جدا نيست. كسي كه مي تونه از عشق جدا بشه، عاشق نيست. لاف عشق مي زنه. برو، بگرد و از تجريه هاي تازه ترت بنويس. نوشته هات براي من تكراري شده اند. همش داري دور 2-3 تا چيز هميشگي پرسه مي زني. اين گونه زود تهي خواهي شد. از تو حيفه. از دلت و از ذهن خلاق تو حيفه. و اگر هم ديگري رو بر نوشته ات محرم نمي داني، لازم نيست اين جا هم بنويسي. آرام بگير، اگر زمان انديشدن ات است. همين از حامد
       1   2      >