بانوی بی پنجره یک ساله شد.

 

 

این خبر امروز تیتر درشت تمام روزنامه ها و شب نامه های قلب من بود.

رگ ها این خبر را به تمامی وجودم مخابره کردند و تمامی روحم را از عطر حضور اعظم ابراهیمی آکندند.

بانوی کوچکی که تمام حجم دل سر به هوایم را از حضور سبزابی اش سرشار کرده تمام پنجره هایش را نذر قلبم کرده و سینه ام را ضریح عشق ساخته است و خود بی پنجره مانده است.. تمام فصل ها را برایش بهار خواهم کرد تا بی نیاز از پنجره باشد. 

یک سالگی اش را به شادمانی می نشینم و موفقیت روزافزون انگشتان هنرمند و قلب عاشقش را آرزو می کنم.

 

 

بداهه ای تقدیم به مهربانی های همسر صبورم " اعظم "

 

 

آرام و مهربان و شکیبا نشسته است

در سینه ام در آن طرفی که شکسته است

 

معلوم نیست توی دل من چه می کند

سیم تمام رابطه ها را گسسته است

 

در دست اوست کنترل خط عاطفه

در را به خودپرستی من نیز بسته است

 

در سینه ام حرارتی احساس می کنم

آتش نه.. که شکافتن بمب هسته است

 

بر لوح سینه ام بنویسید که " خطر!  

" اعظم " میان سینه ی پرسا نشسته است "

 

 

 

در پایان فرصت را مغتنم شمرده تولد فهیمه تائبی را به امیر مرزبان عزیز تبریک عرض می کنم. امید که نگاه های گره خورده شان به بار که نه .. به عشق بنشیند.

 

 




تاریخ : جمعه 85/10/8 | 11:59 عصر | نویسنده : احسان پرسا | نظر

  • بن تن | قالب وبلاگ | دنیای اس ام اس