علي طلوعي:
باز محرم شده پيشاني امبا توام اي آنکه نمي داني ام باز محرم شده آکنده اممنتشرم باز پراکنده امباز من وگريه درخويشتنباز توهستي وغزل هست ومنباز من وگريه و افروختنپرزدن وپرزدن و سوختن باز من وتازگي عاشق شدنباهمه سادگي عاشق شدنباز محرم شده زنجير کو؟زخم نگاههاي نفسگير کو؟منتظرم کو غزل آهنگ کو؟شيشه شدم حادثه سنگ کو؟ باز کسي تنگ غروب آمده استآينه پوشي زجنوب آمده استعقده ديرينه سلام عليکحضرت آئينه سلام عليکسبزترين حادثه خوبي هنوز؟مثل مني اهل جنوبي هنوز؟مثل مني گريه مذابت نکرد؟حضرت آئينه جوابت نکرد؟باد که از کوچه ما مي گذشتخاطره عشق خرابت نکرد؟ با توام اي خوب که دل برده ايهيچ به اما و اگر خورده اي؟هيچ نگاه تو محرم شده است؟هيچ کسي از دل تو کم شده است؟دست به دامان زمستان شدي؟دربدر کوچه باران شدي؟هيچ شدي هيچ وبال خودت؟شاهد ترحيم وزوال خودتفاتحه اي از سردلواپسيخوانده اي هرگز تو به حال خودت؟روز وشبت رابه غزل داده اي؟هيچ به پاي خودت افتاده اي؟شاهدپرپرشدنت بوده اي؟گغته کسي گفته چرا ساده اي؟ حضرت آئينه به شک خورده اي؟ هيچ سرکوچه کتک خورده اي؟حضرت آئينه تحمل نکرددرشب باراني من گل نکرد کاش کسي باز جوابم کنددروسط کوچه خرابم کندتوبه کنم باز کسي بشکندپلک برقصاندو آبم کندباز من وآيه امن يجيببازمن و حادثه سرخ سيبدل به غبار غزلش بسته امنصرمن الله وفتح قريب
ما كه از وقتي فهميديم انجل از كجا مي ريزد
درس نتوانسته اين بخوانيم
حتي جغرافي
سلام
خيلي زيباست عزيزم
زنده باشي!
از کنار کارون... اهواز
تا خود خود ِ زاينده رود... اصفهان
.
آبشار موهاي من زير کوهي از خاک...
خاک مي خورد!
غرق کن من را نيگاراي خرمايي به دوش
سيل ابريشم که باشد نوح مي خواهم چه کار ؟
..
آنجل، بلندترين آبشار در ونزوئلا