حالا که مثل شمع می سوزی
مثل عدد خم شو
شمع تولد باش
" احسان پرسا "
جنگ
داستان تلخ یک مادر
که برای دخترش دیگر
داستان سیندرلا را نخواهد گفت ..
دخترش بی پاست !
" احسان پرسا "
یک جِرم نورانی
کانون گردش های سیارات
.. خورشید چیزی غیر از این ها نیست
ما شاعران ناچار
آن را برای وصف روی تو
زیبا نشان دادیم !
" احسان پرسا "
حسین کشته شد
به عده ای رسید قول ملک ِ ری
به عده ای رسید خاتم ِ حسین
به عده ای رسید گوشوار ِ اهل بیت
و سهم من
دو پرس قیمه اضافه بود
" احسان پرسا "
یا حسین !
در جواب یارخواهی ات
صبر می کنیم
خیمه ها که خوب سوخت
روی آتشش برای هر که یارتان شود
قیمه می پزیم ! ..
" احسان پرسا "
من اسماعیل نفسم را
به این امید
به قربانگاه می آرم
که قوچی در میان باشد ..
من ابراهیم
نخواهم شد !
" احسان پرسا "
ای خلیفه نفهم
این یکی که کشته ای
باقرالعلوم بود
عالِمی که کشته ای
علم را یتیم کرد
" احسان پرسا "
ای خط چشم هات
یک نسخه از شکسته ی نستعلیق
ای چهره تو جلوه ی اسلیمی
ای پیکر تو بتکده ای سیار
یک روز بعد ِ زلزله، در آوار
جسم نحیف تو هنری زیرخاکی است
" احسان پرسا "
طبیب یا قاتل
فرقی نمی کند
هم برای کشیدن تیر از پا
هم برای شکافتن سر
باید هنگام نماز سراغش بروند
" احسان پرسا "
افطار با برنج
کار گرسنه هاست
من عاشقم عزیز
عاشق به بوسه روزه خود باز می کند
" احسان پرسا "
.: Weblog Themes By Pichak :.