سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مسافر بودم اما با دلی ناشاد می آیم

که من از پایتختی مردمش اجساد می آیم

 

من از شهری می آیم خانه هاش آوار و ویرانه

من از شهری که قبرستان آن آباد می آیم

 

تمام دختران در آرزوی زنده به گوری

من از شهری اسیر مستیّ جلاد می آیم

 

عروسک زیر چکمه ، چرخ ِ کودک مانده زیر تانک

من از شهری سراسر بغض و بی فریاد می آیم

 

کمین پشت کمین ، سوغاتی این شهر دام است و

من از این شهر نه ، انگار از مرصاد می آیم

 

تمام موزه ها بازند و دزدان ساکن آن ها

من از حراجی ارثیه ی اجداد می آیم

 

به دستور مغول های معاصر شهر قرمز شد

من از شهری به رنگ جیغ مادرزاد می آیم

 

برایم میریامم چای دم کن ، چای ایرانی

که من سرگشته و دلخسته از بغداد می آیم

 

سلام دوستان.

بیش از دو دهه بود که از تولد گرفتن در زادگاهم محروم بودم.

امسال بعد از سال ها ، قسمت شد که روز تولدم در محل تولدم بایستم و به دنیا سلام کنم.

25 بهمن امسال ، خاطره خوبی از نجف در دفتر زندگیم نشست.

و اما بعد ..

تلاش ها و محبت های فرهاد صفریان پدرخوانده بلاگستان سرانجام به بار نشست و اولین کتاب بنده به زیور طبع آراسته شد.

ضمن تشکر فراوان از محبت های بی دریغ فرهاد ِ مهربان و راهنمایی های دکتر ضیاء الدین شفیعی ِنازنین ، به اطلاع دوستان می رسانم که مجموعه طرح ها و کوتاه سروده های احسان پرسا تحت عنوان " یک استکان رویا " به بازار کتاب روانه شد.

به امید خدا در پست بعد با توضیحاتی مفصل تر در این خصوص خدمت خواهم رسید.

 




تاریخ : سه شنبه 89/12/3 | 11:22 صبح | نویسنده : احسان پرسا | نظر

  • بن تن | قالب وبلاگ | دنیای اس ام اس