از وقتی علی ، شعور انتظار کشیدن پیدا کرد ، دیگر دست خالی به خانه بر نمی گشتم. یک شکلات یا یک لواشک چنان در پسرکم شادی و شعف ایجاد می کرد ، که دریغم آمد از این شادی سوء استفاده نکنم !!
تدبیری اندیشیدم و در راستای سیاست ترغیب و تشویق ، خرید شکلات یا لواشک و بستنی را به خودداری از آزار مادر منوط کردم. نقشه ام نگرفت زیرا برای علی شیطنت به عنوان شغل در آمده است اما در هر صورت هر وقت مرا با لواشک یا بستنی می دید به سرعت این جمله را بر زبان می آورد " بابا ، مامانو اذیت نکردم ! " و فقط خدا می داند که این جمله چقدر برایش اهمیت داشت.
صبح ها که من سر کار می آیم ، علی خواب است. آن روز هنگام خروج از خانه ، در صدا کرد. علی بیدار نشد اما توی خواب جمله ای به زبان آورد که مرا تکان داد : " بابا ، مامانو اذیت نکردم! "
در واقع این جمله برای علی ، به " ذکر " تبدیل شده است. ذکری که حتی در خواب هم بر زبانش جاری می شود. تازه ، معنی واقعی و ملموس ذکر را درک کردم ، با خودم فکر می کنم ، اگر در خواب جمله ای بر زبانم جاری شود ، چه جمله ای خواهد بود. راستی ، ذکر شما چیست ؟
پسر ارشدم : علی پرسا در هیات دختر خانمی که احتمالا باید نامش راحیل باشد !!!
عکاس : لیلا ابراهیمی ( خاله ی علی )
.: Weblog Themes By Pichak :.