مردی یهودی وارد شهری مسلمان شد
پرسید: ای مردم!
من در خصوص آدم و گندم
درباره اصحاب کهف و سگ
درباره قلب و عروق و رگ
درباره روح و معاد و مرگ
درباره جسم و گیاه و برگ
صدها سئوال سخت آوردم
آی ای مسلمانان
مردی که بتواند به من پاسخ دهد، دارید ؟
مردم به او گفتند:
داریم اما توی زندان است ..
مرد یهودی گفت:
پاسخ نمی خواهم ..
مردی فقیر و مانده در راهم
پایم شکسته، دست من کوتاه
توی بساطم نیست غیر از آه
آی ای مسلمانان
مردی که بتواند به من پولی دهد، دارید ؟
مردم به او گفتند:
داریم اما توی زندان است ..
مرد یهودی گفت:
از دستتان من خونم به جوش آمد
و کاسه صبرم شده لبریز
من خشمگینم ای مسلمان
مردی که بتواند بیاموزد
اسرار کظم ِ غیظ را دارید
مردم به او گفتند:
داریم و اصلا نام او " کاظم "
داریم .. اما توی زندان است ..
" احسان پرسا "
تاریخ : چهارشنبه 92/3/15 | 11:0 عصر | نویسنده : احسان پرسا | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.