نفرین
با دست هایی که به آسمان می روند
آغاز می شود
به دست هایم نگاه می کنم
نمی دانم دست – خطم
به چه زبانی ست
که به هر زبان ترجمه می کنم
به حروف نام تو تبدیل می شوند
به دست هایم نگاه می کنم
بین تمام انگشت هایم
جای تمام انگشت هایت
خالی ست..
به دست هایم نگاه می کنم
حسرت نوازشت
در بند بند انگشتانم
پینه بسته است
به دست هایم نگاه می کنم
هرزه موهای مردانه
جای گلبوسه هایت را پوشانده اند
به دست هایم نگاه می کنم
ناخن هایم کنار ناخن هایت
کاغذ سفیدی برای طرحی رنگین بود
اینک جز کاغذی نمانده
که چندان هم سفید نیست
به دست هایم نگاه می کنم
باید کارت معلولیت بگیرم
بی دست های تو
دست های من ناقصند
عاشق ها
دست هایشان را
به آسمان می برند اما
یادشان می رود نفرین کنند..
" احسان پرسا "
تاریخ : چهارشنبه 93/9/26 | 9:22 عصر | نویسنده : احسان پرسا | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.