برای شنیدن ترانه زیبای " تبکی الطیور " وائل کفوری کمی تامل کنید
سلام دوستان. با غزلی قدیمی در خدمتم.
شب رفت و باز شب شد و خورشید خواب بود
من فکر روز و ساعت دنیا خراب بود
من هی ورق زدم: شب و شب بود و باز شب
پس آفتاب صفحه چند ِ کتاب بود؟!
باور کنید بخت من اینقدر شب نبود
در طالعم نشانه ای از آفتاب بود!
من دل به جز به دختر مومن نمی دهم
فنجان به شکل دخترکی بدحجاب بود!
ترفند استخاره هم اینجا عمل نکرد
حتی خدا موافق این انتخاب بود
من یک سئوال داشتم آقا.. اجازه؟ عشق..
ساکت! ـ سئوال، خارج ِ بحث کتاب بود ـ
***
امشب کتاب چشم تو را دوره می کنم
توی سیاه مشق نگاهت جواب هست..
تاریخ : دوشنبه 86/7/23 | 10:37 صبح | نویسنده : احسان پرسا | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.