شاعر گرسنه بود کمی فکر قوت کرد
دفترچه را ورق به ورق قیفِ توت کرد
با قطره قطره اشک، وضوی جبیره ساخت
تکبیر گفت و قصد دو رکعت سکوت کرد
حمد و رکوع و سجده تماماً فقط سکوت
هنگام حرف حضرتِ شاعر قنوت کرد
آهی کشید از آن، گل سجاده خشک شد
آهی که طرح باغچه را دشت لوت کرد
باران گرفت.. شاعر خاکی به گِل نشست
ناگاه از عروج هوای هبوط کرد
در سینه اش فقط نفسی ماند.. فکر کرد
اشهد؟ نه.. جای ذکر هوای فلوت کرد
نام حبیب را به لبِ ساز بوسه زد
تکبیر گفت و با نفَس ِمانده فوت کرد
.. فُوت کرد!
این غزل که با حال و هوای "زینب رزاقی" سروده شده است، به او تقدیم می شود.
تاریخ : سه شنبه 86/9/20 | 10:56 عصر | نویسنده : احسان پرسا | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.