به دنبال ردی از بوسه اش
تمام مُهرهای مسجد را
بوسیدم
باید غاری جدید بیابم
برای وصفت
دیوار کم آوردم ..
" نمی بوسمش
چون سرماخورده ام "
سال هاست
خود را اینگونه صبر می دهم ..
رفتگر
تنها پاییز
شاعر می شود
بقیه فصل ها
آشغال جمع می کند
نماز باران می خوانم
تا زیر چترم بیایی
باران می گیرد
شاعر می شوی ..
کسی نیست که مسعود کرمی ، "آقا طیب" بلاگستان را نشناسد.
هنوز هم که هنوز است روزهای رفاقت با طیب برای من جزو بهترین خاطرات وبلاگی به شمار می رود.
مدتی بود قلم را غلاف کرده بود که به جرات می تونم بگم با این کارش ، دنیای بلاگستان را دچار فترتی و رکودی در عاشقانه ها کرد.
اخیرا آقا طیب ، دوباره با همان قدرت و گیرایی ، نوشتن را از سر گرفته است.
خوشحالم ..
به این مناسبت شعری تقدیم حضرت طیب می کنم:
به قول آقاطیب: "چاقوی دسته صدفی ِ زنجان .. "
به قول من: "آخ .."
ماه
برکه ای ست در آسمان
که عکس تو در آن افتاده
فالگیر
به خط های دستم چشم دوخت
من به خط های پیشانیش
او آینده ام را خواند
من گذشته اش را
سرد است و اثر نمی کند گرمی ِ پند
سرد است .. بیا مقابلم گرم بخند
جز دست تو اندازه ی من شالی نیست
سرد است .. بیا شال مرا تنگ ببند
از باد سبک تریم و سنگین تر از آه
بی وزن تر از ریا و سنگین ز گناه
هم وزن رباعی ایم و باور داریم
" لا حول و لا قوة الا بالله "
پی نوشت 1 : آخرین پست میریام عکسی نوستالژیک بود که الهام بخش شعر تازه ای از من شد. برای دیدن آن اینجا کلیک کنید.
پی نوشت 2 : جناب پارسی بلاگ قطع های مکرر سرور شما من و دوستانم را به ستوه آورده است. این آخرین اخطار است ، با قطع های مکرر و ملال آورتان زمینه لازم برای ترک پارسی بلاگ را در من ایجاده کرده اید. اگر این روند ادامه یابد ، آخرین پست من در پارسی بلاگ پست خداحافظی خواهد بود.
پی نوشت 3 : جناب آقای فخری مدیر پارسی بلاگ در اقدامی قابل ستایش به پی نوشت 2 بنده حقیر پاسخ گفتند و الحق و الانصاف بنده را قانع کردند. ( توضیحات خصوصی هستند و جناب فخری در صورت صلاحدید به اطلاع همگان خواهند رساند. )
همین جا از تلاش های بی شائبه ایشان و احترامی که برای کاربرانشان قائلند صمیمانه تشکر و قدردانی می کنم. ممنون جناب فخری
.: Weblog Themes By Pichak :.