به تظاهرات می پیوندم
و پلاکاردم را به دست می گیرم:
" دوستت دارم "
.. گزارشت ناتمام می ماند
موهایت را
کوتاه می کنی
شعرهایم
خلاصه می شوند
پی نوشت: محسن باقرلوی عزیز بزرگواری کرد و 65 بیت شعر که پای پست های صوتی شب یلدا نوشته بودم را در وبلاگ خود قرار داد. شب خاطره انگیزی شد. شعرها ر اینججججججا ببینید.
حالم خوب نیست
حالتم
خوب است
دارم فدایت می شوم
دکترها
نمی گذارند ..
به دنبال ردی از بوسه اش
تمام مُهرهای مسجد را
بوسیدم
باید غاری جدید بیابم
برای وصفت
دیوار کم آوردم ..
" نمی بوسمش
چون سرماخورده ام "
سال هاست
خود را اینگونه صبر می دهم ..
رفتگر
تنها پاییز
شاعر می شود
بقیه فصل ها
آشغال جمع می کند
نماز باران می خوانم
تا زیر چترم بیایی
باران می گیرد
شاعر می شوی ..
کسی نیست که مسعود کرمی ، "آقا طیب" بلاگستان را نشناسد.
هنوز هم که هنوز است روزهای رفاقت با طیب برای من جزو بهترین خاطرات وبلاگی به شمار می رود.
مدتی بود قلم را غلاف کرده بود که به جرات می تونم بگم با این کارش ، دنیای بلاگستان را دچار فترتی و رکودی در عاشقانه ها کرد.
اخیرا آقا طیب ، دوباره با همان قدرت و گیرایی ، نوشتن را از سر گرفته است.
خوشحالم ..
به این مناسبت شعری تقدیم حضرت طیب می کنم:
به قول آقاطیب: "چاقوی دسته صدفی ِ زنجان .. "
به قول من: "آخ .."
.: Weblog Themes By Pichak :.