سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 

غمی چشمامو تُنگ آب کرده

دلم رو ماهی ای بی تاب کرده

چقدر این تاقچه دلگیره وقتی

اَجل مادربزرگو قاب کرده

اعظم جان !

هر قطره اشک تو دانه ای از تسبیح عمر مرا می شمرد.

آرام بگیر دختر که هق هق تو تمام حجم خاکی شانه هایم را تکانده است.

بگذار گوشه ای از تابوت سنگین این مصیبت را من به دوش کشم.

" آرام " بگیر تا چشمان مرا " اقیانوس آرام " نگیرد.

ما با مادربزرگ از این قرارها نداشتیم که قرارمان را با خود ببرد.

لالایی های مادربزرگ آرام گرفت و ما در بهت سکوت جای خالی لالایی هایش را ناله می کنیم.

.. و مادربزرگ که مهربانانه رعایت ناشی گری ما را کرده و بی لالایی خفته است.

آرام بگیر اعظم جان .. مادربزرگ خواب است.

 اعظم جان ، لیلا ، فاطمه ..

" تسلیت " عرض می کنم. واژه ای کوچک در غم مادری که بزرگ بود.

 

 




تاریخ : دوشنبه 85/10/4 | 9:15 عصر | نویسنده : احسان پرسا | نظر
       

  • بن تن | قالب وبلاگ | دنیای اس ام اس