ظهر عاشورا
همه آل نبی را کشتند
عصر، هنگام نماز
در تشهد گفتند:
أشهَدُ أنّ مُحمّد.. ای وای..
" احسان پرسا "
گرچه در تمام عمر
خانه اش
بارِ روی شانه است
خوش به حال لاک پشت
هر کجا که می رود
باز توی خانه است
" احسان پرسا "
مثل اسبِ مسابقه، یک عمر
هِی دویدم که طعم خوشبختی
زیردندان صاحبم باشد
وقت پیری، مرا که می کشتند
صاحبم گفت: حیف، پیر است و
گوشتش هیچ باب دندان نیست..
" احسان پرسا "
یازده ماه کسی فکر اذان نیست ولی
وقت ماه رمضان
ناله هر عربی را
اذان می شنویم
" احسان پرسا "
لای کتاب من
یک تار موی لخت و مشکی رنگ جا مانده ست
در بین اشعار سپید من
شعر سیاهی از شما مانده ست
" احسان پرسا "
سرورِ بهشت
کودکی ست که
یک پیامبر
توی گوش راستش اذان
زمزمه کند
" احسان پرسا "
میلاد امام حسین (ع) سرور جوانان بهشت را تبریک و تهنیت عرض می کنم.
مردی یهودی وارد شهری مسلمان شد
پرسید: ای مردم!
من در خصوص آدم و گندم
درباره اصحاب کهف و سگ
درباره قلب و عروق و رگ
درباره روح و معاد و مرگ
درباره جسم و گیاه و برگ
صدها سئوال سخت آوردم
آی ای مسلمانان
مردی که بتواند به من پاسخ دهد، دارید ؟
مردم به او گفتند:
داریم اما توی زندان است ..
مرد یهودی گفت:
پاسخ نمی خواهم ..
مردی فقیر و مانده در راهم
پایم شکسته، دست من کوتاه
توی بساطم نیست غیر از آه
آی ای مسلمانان
مردی که بتواند به من پولی دهد، دارید ؟
مردم به او گفتند:
داریم اما توی زندان است ..
مرد یهودی گفت:
از دستتان من خونم به جوش آمد
و کاسه صبرم شده لبریز
من خشمگینم ای مسلمان
مردی که بتواند بیاموزد
اسرار کظم ِ غیظ را دارید
مردم به او گفتند:
داریم و اصلا نام او " کاظم "
داریم .. اما توی زندان است ..
" احسان پرسا "
از دور برگشتی
دستی تکان دادی
در لحظه آخر نباید که غمین باشم
باید بگویم: سیب !
" احسان پرسا "
کاش چتر می شدم
گرچه خیس می شدم ولی
می رسید دست من به دست تو
" احسان پرسا "
.: Weblog Themes By Pichak :.