سلام دوستان.
آبان را ماه شاعران می دانند. من اما به نوبه خودم به شدت تکذیب می کنم! سه سال پیاپی تجربه کرده ام آبان ماه، ماه کسادی شاعرانگی هایم بوده است. امروز داشتم با خودم ریشه یابی می کردم ببینم مشکل از کجاست به نظرم اومد که این مساله می تونه ناشی از این باشه که تو آبان ماه الهه غزل سرش شلوغ می شود و از آنجا که ما در روز ازل وقت توزیع شانس در صف دماغ بوده ایم به ما نمی رسد ! شاید هم ماه آبان از آنجا ماه شاعران نامگذاری شده که در این ماه شاعران به تعطیلات می روند و شعر و شاعری تعطیل می شود. هر چه هست همین که یک ماه به نام شاعران نامگذاری شده باید صد هزار مرتبه خدا رو شکر کنیم. باز خوب است دل ما را به چیزی خوش کرده اند اگر نه که تا آنجا که من می دانم شاعران را آدم هایی حرف باف می دانند که در تجلیل از آنها " حرف " های خیلی خیلی خوب خوب می زنند.
بگذریم.
توی این کسادی اگر عشق نبود از همین پاییز به استقبال خواب زمستانی می رفتم اما خوشبختانه عشق آرام و قرار برایم نگذاشته است در هر صورت این دوبیتی ضعیف را از حقیر پذیرا باشید.
برای مَه پرستان می شوی ماه
برای شَه پرستان می شوی شاه
مسلمانیم و آرامش نداریم
برامان می شوی .. استغفر الله !
نپرس از قبله ام.. ماه است بانو
صراط من به بیراه است بانو
بله .. من مؤمنم اما به چشمت
نگاهت قل هو الله است بانو
من با تو هزار راز دارم بانو
به چشمانت نیاز دارم بانو
لطفاً محراب کن دو ابرویت را
صدها رکعت نماز دارم بانو
ماه رمضان شد می و میخانه بر افتاد
عشق و طرب و باده به وقت سحر افتاد
سلام دوستان.
ضمن تبریک حلول فصل شاعران، پاییز و حلول ماه میهمانی خدا رمضان و مهر ماه مدرسه .. با یک رباعی به مناسبت هفته دفاع مقدس در خدمتم.
به آسمانیان خاک نشده
از عطر اجابتی که بر خاک نشست
انگار تمام دشت زخمی شده است
جا مانده قنوت مرد در خاک.. بگرد!
انگشت اگر نمانده انگشتر هست..
پلکی بزن آن سایه طاووسی را
تا جان بدهی عاشق مأیوسی را
رحمی به نگاه کنجکاوم بانو !
شل کن کمی آن مقنعه طوسی را..
عشق تو برای خضر بود آب حیات
مهر تو برای نوح کشتی نجات
آدم که فریب مکر شیطان را خورد
بخشیده نشد مگر به ذکر صلوات
..هی وسوسه ی چشمک کندوهایت
هی واشدن گیرهْ سر موهایت ..
یک لحظه اشاره های ابرو تعطیل ! ..
تا رد بشوم از پل ابروهایت
تاثیر تحصیلات آکادمیک بر زبان شعر :
مرا مجنون ِ عشق اعلام کردی
سپس محکوم به اعدام کردی
پذیرفتم .. ولی من یک نفر را
چرا آخر تو « قتل عام » کردی؟!
یه کار قدیمی به احترام مقام مادر ..
تقدیم به آنها که روز مادر را به یک تکه سنگ تبریک گفتند :
چه می شد دستهایت را ببوسم
و پا نه .. رد پایت را ببوسم
چه می شد جای این سنگ نوشته
بهشت زیر پایت را ببوسم !
و برای اولین بار روز زن را به همسفر عشقم تبریک می گویم :
و خداوند
تمام هستی را که آفرید
مدادش کم رنگ شد
آنرا به لب زد و
زن را آفرید.
.. این کار هم به چشمک های شیطنت بارش تقدیم می شود:
چشم تو هنوز هم سقط می گیرد
وز دیده ی دلباخته شط می گیرد
چشمک که ندارد از خودش تاثیری
از گوشه ی چشمان تو خط می گیرد !
.. و یه کارقدیمی
دل بی همه چیز عاشقی آموخته است
در سینه من آتشی افروخته است
این خاکستر که بر سرم می بینید
دسته گل این قلب پدر سوخته است
.: Weblog Themes By Pichak :.