این ابروی توست یا هلال رمضان؟
موهای تو یا شب وصال رمضان؟
لُپ های تو خوردنی و در ماه صیام
تنها استثنای حلال رمضان ..
کاش آن وقتی که هی دعا می کردم
به جای دعا با تو صفا می کردم
عمرم همه صرف آرزو کردن شد
ای کاش فقط " خدا خدا " می کردم !
وقتی که اشتیاق بر می خیزد
کارون به زنده رود می آمیزد
جغرافی من قویست؛ من می دانم
که آنجل* از شانه تو می ریزد ..
________________________________
* بلندترین آبشار جهان در ونزوئلا
خسته از دنیای خبر و ترجمه به خانه برگردی و یه مرتبه با دسته گل با سلیقه ای که همسرت برات گرفته باشه و لبخندی که روی تمام چهره ش نقش بسته باشی مواجه بشی چه حالی بهت دست می ده؟
میریام با لبخندی کودکانه، شمرده شمرده مثل بچه هایی که سعی می کنند متنی را از حفظ بخوانند، گفت:
آقا اجازه! روز معلم مبارک باد..
اصلا فکر نمی کردم توی پیچ و خم زندگی کسی یادش مونده باشه که احسان پرسا روزهایی از زندگیش رو معلم بوده.
ازت ممنونم میریام .
کلی خاطرات شیرین رو برام تداعی کردی.
و اما من هم برای اینکه دستم خالی نباشه دو دوبیتی تقدیم می کنم که دومی در باب مطایبه است.
معلم در حقیقت شمع ِ راه است
شب ِ تار بشر را نور ِ ماه است
چنان آکنده از نور و سپیدی ست
که انگشتش گچ ِ تخته سیاه است!
چو الماسی که برق و زرق دارد
چو خورشیدی که نور شرق دارد
معلم شمع تاریکیست اما ..
به ما چه شهر ما که برق دارد !!
دیروز روز تولد استاد قیصر امین پور بود ..
گلدان ها بعد از تو پریشان شده اند
محتاجِ نم و شبنم و باران شده اند
از وقتی که به آسمان کوچیدی
گل ها همه آفتاب گردان شده اند
قیصر! بی تو لب از سخن دوخته ایم
چون لاله نه، مثل تو جگر سوخته ایم
آخر ما در کلاس دَرسَت استاد
دستور زبان عشق آموخته ایم
و ..
آهای ای عکس روی بوم.. قیصر!
نگاهِ خسته ی مغموم.. قیصر !
کنارِ نام تو هر وصفِ زیبا
سزاوار است، جز "مرحوم قیصر"
روحش شاد ..
تا کی من کوتاه بیایم کافی ست
قبرستان حق شده نایم کافی ست
کوتاه ترین رهرو حلاجم من
یک متر طناب هم برایم کافی ست
انگار تمام رعدها می غرّند
انگار تمام نخل ها مُضطرّند
ای کاش که آسمان زهم نشکافد
دارند سر امام را می بُرّند..
با کمی تامل، شعر و صدای قادر طهماسبی را هم خواهید شنید
نه می گویم امام سوم را کشت
نه وارثِ عهد و بیعتِ خُم را کشت
لعنت به یزید.. اهل سنت! این پَست
فرزند خلیفه ی چهارم را کشت !!
با ظلم " بنی امیّه " سخت است علی
ناگفتن " شقشقیّه " سخت است علی
می دانم تو اسوه ی صبری اما
بعد از زهرا " تقیّه " سخت است علی
هر کس که اسیر حرف این مردم شد
یا سر گم کرد یا که سر در گم شد!
من نفسَم را کشتم و مردم گفتند:
با سایه گرفت کشتی و سوم شد!!
.: Weblog Themes By Pichak :.