دنبال آدم برفی ام
کسی هویج
پیدا نکرده است؟
پی نوشت: محسن باقرلو نویسنده محبوب وبلاگ کرگدن بعد از قریب به یک دهه بلاگ نویسی ، سرانجام اولولون پرشین بلاگ را ترک گفت و به اسکای بلاگ مهاجرت کرد.
دلتنگم ..
بهشت
زیر پای توست..
سلام دوستان.
ولادت با سعادت خیر النساء حضرت فاطمه زهرا را تبریک عرض می کنم.
امسال برای اولین بار می خواهم روز مادر را به همسرم تبریک بگویم.
میریام، گاه برای بزرگ کردن " علی " از خود گذشتگی هایی می کند؛
که تازه متوجه می شوم چرا مقام مادر اینقدر والاست.
این روز فرخنده را به همه مادران تبریک عرض می کنم.
از قدرت ها دلبریت را عشق است
صد رنگ اگر عوض کند محبوب است؛
از پرچم ها روسریت را عشق است
آهای اشغالگر
بر دیوار خانه ام
.. ننویس
در این سرزمین
عربی را
فقط بر سنگ قبرها می نویسند
***
آهای نامسلمان
من شیعه ام
و بر مُهر
سجده می کنم
تو مُهری به پهنای یک شهر را
.. غصب کرده ای
***
خانه ها را
به دنبال چه می گردی
همه دختران شهرم
مسلحند
یا به تو شلیک می کنند
.. یا به آرزوهایت
***
تا از گرسنگی نمرده ای
برگرد
به نخل های شهرم طمع ندوز
این نخل ها
سفره ی دشمن نیستند
سنگر چریک های مقاومتند
***
رادیوی تو
امشب ترانه عربی می خواند
اما فردا
اخبار فارسی پخش خواهد کرد
:و مجری با هیجان خواهد گفت
خرم شهر ؛ شهر خون
آزاد شد
سلام دوستان.
با عرض پوزش از تاخیر در تبریک سال نو ، شعر سپیدی را به این مناسبت تقدیم می کنم .
سال ها سین ها
در سفره چیدم
امسال می خواهم
هفت سین از سفره ها برچینم
به سارا
به جای " الف " ، " ه " می دهم
تا به جای قافیه کردن نامش با دارا
به ابراهیم
بیندیشد
سهیل را
پیش از آنکه ستاره شود
پای سفره عقد خواهم نشاند
تا فردا
پسری
به نام کوچه ای
افتخار کند
سفر را
از لغت نامه ها
حذف خواهم کرد
تا هیچ نامه ای
حایل لبخند ها نباشد
سکه را
از دست مردم خواهم گرفت
تا فرصتی برای دست دادن
فراهم شود
سال را
از تاریخ خواهم گرفت
در روزهای نخستین
زندگی شیرین تر بود..
سنگ را
خواهم بست
تا قابیل
فرصت کشف قتل را
از دست بدهد
حالا فقط یک سین مانده است
.. که هر چه می کشیم از " سیب " است
اما چون از دست توست
خوردن دارد
بگذار امسال
هفت سین جهان
ناقص بماند..
معطّل انتخاب تیتر روزنامه
نمان
مردم منتظرند
باران می بارد ..
لبخند را
یک بار تجربه کرده ام
در عکس پرسنلی ..
پاییز
فصل افسردگی رفتگران است
در شهر صنتعی
شب ها بیدار
روزها سر به زیر
چهره اش نورانی..
الگوی من
تیر چراغ برق است !!
ای شعر نگفته بی صدا منتظرم
مثل نفسی و بی هوا منتظرم
مردم از گریه گریزانند و
من نُه ماه است گریه را منتظرم
مردم به من مجال سخن قرض می دهید؟
لالم ، به من زبان و دهن قرض می دهید؟
حرف حساب مانده چنان بغض در گلو
یک لحظه دل نه ، گوش به من قرض می دهید؟
وقتی که منع گشتم از آواز ، خر شدم
حالا به من دو متر چمن قرض می دهید؟
افتاده ام به خاک پس از جنگ بادها
من پرچمم ، به بنده وطن قرض می دهید؟
پاسخ اگر که نه ست از این خاک می روم
حداقل بلیت تِرَن قرض می دهید؟
یا نه .. خودم برای سفر قرص می خورم
لطفا فقط دو متر کفن قرض می دهید؟
" تو جان بخواه " از همه این را شنیده ام
من مرده ام؛ به روح بدن قرض می دهید؟
***
اشعار من عصاره ی یک روح خسته است
من روح خویش را به شما قرض می دهم ..
.: Weblog Themes By Pichak :.